مری پاپینز گمانم یک‌جایی در فیلمش به بچه‌ها می‌گفت برای از بین بردن مشکلات باید با آن‌ها روبرو شد.

این را از نوجوانی یادم هست و همیشه سعی کردم آماده روبرو شدن با یک موقعیت دوست نداشتنی یا خطرناک باشم.

خب الان هم منتظر افسردگی بعد از زایمان هستم، اما فعلا که خبریش نیست. شاید هم یک موقعی سر زده و من آن‌قدر کار داشتم بکنم که بهش برخورده و رفته! شاید هم در یک پرواز معطل است و بالاخره خودش را  می رساند.

هرچه هست مادر دو فرزند بودن سخت است.

این را بعد از ۲۷ روز دارم می‌گویم. و اگر فردا که قرار است دوستانم را ببینم کسی از من بپرسد مادر دو فرزند بودن چطوری است خواهم گفت، هر روزش با روز قبل فرق می‌کند و اصلا سه ساعت تکراری نخواهی داشت.

منتها تفاوت اصلی‌اش در تحمل و مدیریت میزان سختی‌اش است. بعضی روزها چند ساعت پشت سرهم همه چیز سخت سخت سخت است! گاهی فکر می‌کنی دیگر ظرفیت ندارم!

بعضی روزها هم فقط یکی دو ساعتش سخت سخت سخت است. و بقیه اش سخت یا کمی سخت است.

خب ممکن است از خودم بپرسم حالا که چای دارچین هندی برای خودت دم کرده‌ای و بیسکوییت کره‌ای هم داری و همه پسرهای خانه هم خواب هستند و لب تاب هم شارژ دارد، دیگر مشکلت چیست؟

لیست مفصلی را که کنار دستم است و از صبح تنها یک گزینه‌اش را خط زده‌ام نشانش می‌دهم. و چهار فایلی که پشت همین یادداشت باز است و اگر نخوانم و ننویسم بعید است بتوانم شنبه تحویل دهم.

و البته مساله خواب را پیش می‌کشم. آه ای خواب دوست داشتنی! که وقتی می‌خواهمت ندارمت و وقتی زمانش برای همه اهل خانه رسیده از سرم پریده‌ای! برای تو می‌توانم غزل بگویم! نمایشنامه بنویسم! و کتاب! به شرط آن‌که پنج ساعت بدون وقفه مرا از خودم بگیری!

و همین است که باعث می‌شود بگویم زندگی با بچه دوم فرق دارد!

وقتی یوسف یک ماهش نشده بود او می‌خوابید و من هم. فقط منتظر تماس مامان می‌شدم که بداند ما خوبیم. فقط این مهم بود که یوسف سیر باشد. خودم؟ نه. می‌پرسیدم خواب ار ترجیح می‌دهی یا ناهار را؟ البته که خواب را!

عصر می‌شد، خواب را ترجیح می‌دهی یا غذا را؟ البته که خواب را!

و همه چیز در آرامش بود. اما حالا نه خواب را دارم و نه غذا را.

و در این بین چه می‌کنم؟ اگر فرصت کنم و پیام‌های موبایلم را چک کنم، از میان هر چند پیام پیشنهاد همکاری یکی دیگر را هم قبول می‌کنم و سرم از ایده‌هایی که هی بزرگتر و فربه‌تر می‌شود می خواهد بترکد!

این یادداشت را پیش از آن‌که خواب پسران خانه کوتاه شوم، تمام کنم و بروم سر یادداشت‌هایی که قول‌شان را داده‌ام.

شاید فرزند تازه‌ای زادم!

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها